واقعیت رنگها را از طریق رنگمایهها به صورت فیزیکی و شیمیایی میتوان تجزیه و تحلیل و تعریف کرد. تعاریف آنها از طریق قیاس و مقابله و توجه به کنتراستها (تضادهای رنگی) بهدست میآید و ارزش یک رنگ کروماتیک (رنگین) در برابر رنگ آکروماتیک (بیرنگ، منظور سیاه و سفید و خاکستریها) معلوم میشود. ادراک رنگ واقعیتی است پسیوکوفیزیک؛ و از واقعیت پسیکوشیمیک آن متمایز است. همین جنبهی پسیکوفیزیک آن است که آن را «اثر رنگ» مینامیم. واقعیت رنگ و اثر آن در صورت وجود ترکیبات موزون و هماهنگ قابل روئیت است. در سایر موارد، حالتهای متفاوت و جدید به وجود میآید که در اینجا کوشش میشود با مثالهای گوناگون این حالات بازشناخته شوند:
مربع سفید در زمینهی سیاه
مربع سفید در زمینهی سیاه، بزرگتر از مربع سیاه به همان اندازه در زمینهی سفید است. در نتیجه، سفید از مرزی که برای آن تعیین شده پا فراتر مینهد و بیرون میزند، در حالی که سیاه جمع میشود و در خود فرو میرود.
مربع خاکستری روشن در زمینه سفید، تیره به نظر میرسد ولی همان مربع خاکستری روشن در زمینهی سیاه روشن به نظر میآید.
و بر همین مبنا مربع زرد در زمینهی سفید، تیرهتر از همان مربع زردی است که در زمینهی سیاه قرارگرفته است و زرد درزمینهی سفید دارای اثری ملایم و نمودی گرم است، در حالیکه در زمینهی سیاه، مربع زرد درخشندگی فوقالعاده پیدا میکند و نمودش سرد است و به طرف بیرون حرکت میکند. مربع قرمز نیز در زمینهی سفید، به تیرگی میرود و درخشش آن کاهش مییابد، در حالیکه قرمز در زمینهی سیاه به گرمی متمایل میشود و روشنی بیشتری به خود میگیرد.
مربع آبی در زمینهی سفید دارای تیرگی و عمق است و زمینهی سفید نیز، از زمینهی سفید مربع زرد روشنتر است.
مربع خاکستری در زمینهی آبی، متمایل به قرمز و نارنجی میشود. به عبارت دیگر مربع خاکستری در زمینهی آبی به سرخی میزند، در حالیکه همین مربع خاکستری، در زمینهی قرمز نارنجی متمایل به آبی میشود. این اختلاف هنگامیآشکارتر میشود که هر دو حالت را در یک زمان و با هم زیر نظر قرار دهیم.
با توجه به مطالب ذکر شده اگر واقعیت رنگ با نمود آن مطابقت نداشته باشد، حالتی نامتعادل به خود میگیرد و با جلوهای دینامیک و مؤثر، غیر واقعی و متغیر به نظر میآید. بدین ترتیب واقعیت فرمها و رنگهای مواد نوسانات غیر واقعی پدید میآورد و البته همین ویژگیهاست که به کار هنرمند میآید و با توجه به تأثیرات مختلف رنگها و جلوههای مؤثرشان، نکات غیر قابل توصیف را بیان میکنند. که این خصوصیت رنگی را میتوان (سیمولتانه) همزمانی و تقارن نامید. افزون بر این، چنانچه به نسبتهای گوناگون رنگها در مجاور هم و شکل سطوح رنگی توجه شود، بیان حالتهای خاص به مراتب قویتر و پر معنیتر خواهد بود. هرگاه موضوعی دارای ویژگی خاص تصویری باشد، باید طراحی را طوری انجام داد تا همان ویژگی به نمایش در آید. این نکته برای رنگ هم صادق است؛ بدین ترتیب، چنانچه موضوعی از نظر رنگ دارای ویژگی خاصی باشد، باید رنگهایی را برگزید که این ویژگی را نشان دهد.
اگر برای یک ترکیب ابتدا طراحی صورت گیرد و بعد به آن رنگ اضافه شود، هرگز نمیتوان ترکیب رنگی مورد پسندی را انتظار داشت، زیرا رنگها ارزش ارزش و اعتبار مجرد خود را دارند و جلوه و نمود آنها مستقل از ارزشهای شکل و فرم است.