مفهوم فضا در هنرهای تجسمی با توجه به فاصلهها و ابعاد اجزاء مختلف یک اثر است که معنا پیدا میکند. وقتی از فضای یک اثر سخن به میان میآید تأثیرات کلی اثر در همهی ابعاد مادی و محتوایی آن مورد نظر است. به این ترتیب سازماندهی فضای تجسمی معمولا با درک مکان، زمان و اشیاء و ارتباط آنها با یکدیگر انجام میشود. در آثار هنرهای تجسمی فضا در برگیرندهی شکلها و روابط میان عناصری است که آن آثار را بهوجود آوردهاند. در واقع با وجود عناصر بصری و روابط میان آنهاست که میتوان از فضا، شکل فضا، فضای مثبت و فضای منفی، فضای پر و فضای خالی سخن گفت.
در یک تصویر، موضوع یا سوژه اصلی به عنوان Positive Space یا فضای مثبت و فضایی که پیرامون موضوع اصلی را احاطه میکند Negative Space یا فضای منفی میگویند.
«فرهنگ بصری شرق خیلی خوب کاربرد فضای خالی در تصویر را میشناسد. نقاشان چینی و ژاپنی این شهامت ستایشانگیز را داشتهاند که بخشهای وسیعی از سطح تصویر را خالی بگذارند، بهگونهای که فضای خالی بهفواصل نامساوی تقسیم شود و سطح چشم تماشاگر را به حرکتهای سریع متغیر روی سطح، در جست و جوی روابط و آفرینش یگانگی از طریق بیشترین تغییرات ممکن وا دارد. این احترام عمیق به فضاهای سفید در خوشنویسی چینی و ژاپنی هم دیده میشود: علائم در چهارگوشهای خیالی حک میشوند، و به بخشهای خالی همان قدر اهمیت داده میشود که به واحدهای گرافیکی آنها یعنی علایم». اعلامیهای چاپی یا دستی، طبق شکلگیری فضاهای خالیاش زنده یا مرده تلقی میشود. این قابلیت را در طراحی لوگو و یا در همه موارد میتوان با مدیریت و فضاسازی مناسب از فضای منفی بین طرحها نیز هوشمندانه بهکار برد و بخشی از طراحی و اثرگذاری تصویر را از طریق فضاهای منفی و خالی انجام داد. بدین ترتیب هر علامتی از طریق مناسبات منظم با فضای زمینهای که پیرامون خود دارد معنا مییابد.
در تصویر زیر با استفاده از امکان فضاهای مثبت و منفی در طراحی لوگو به صورت همزمان سه طرح دیگر به چشم میآید. تصویر اول که فضای مثبت تلقی شده و آن حرف ام است، تصویر دوم استفاده از فضای منفی بالای حرف ام که منجر به تشکیل تصویر یک نیزه شده است و فضای منفی پایین حرف ام که دُم یک وال را نشان می دهد. نوع طراحی حرف ام به شکل هوشمندانه ای این امکان را فراهم کرده است تا از فضای منفی نهایت استفاده شود.
در ادامه به توضیح شیوههای مختلف فضاسازی اشاره خواهیم داشت.
فضای سه بُعدی:
در این روش برای نمایش فضای سه بُعدی به روی سطح سه بُعدی از سه بعدنمایی و تجسم عمق و دوری و نزدیکی استفاده میشود. سه بعد نمایی معمولا به سه روش انجام میشود:
- تغییر اندازه
در این شیوه شکلهایی که از نظر اندازهی واقعی یکسان هستند برای ایجاد عمق فضایی به تدریج کوچکتر نشان داده میشوند و به همین نسبت هم فاصلهی میان آنها کمتر میشود. - تغییر رنگ
در این روش برای نمایش دوری و نزدیکی اشکال و اشیاء و عناصر تصویر از تغیر رنگ آنها در فاصله دور نسبت به رنگ همان اشیاء در فاصلهی نزدیک استفاده میشود. بهاین صورت که شدت و درجهی خلوص رنگ در فاصلهی دور کاهش یافته و به سمت خاکستری میرود و به همین نسبت شدت تیرگی شکلها در فاصلههای دور کاهش مییابد. - تغییر وضوح
معمولا فاصله با وضوح رابطه مستقیم دارند و هرچه اشیاء از ما دورتر میشوند وضوح خود را بیشتر از دست میدهند و ما دیگر آنها را بهروشنی مشاهده نمیکنیم. بنابراین عمق فضایی با تغییر وضوح از اشکال واضح به اشکال ناواضح تعیین میشود.
فضای دو بُعدی
گاهی نیز هنرمند فارغ از اینکه قصد واقعنمایی از طبیعت داشته باشد به ایجاد فضا و عمق تجسمی بپردازد همانند آنچه در آثر گرافیکی و انتزاعی صورت میگیرد. در این نوع فضاپردازی به چند روش میتوان عمق و فضای بصری ایجاد کرد:
- تغییر اندازه شکلهای مشابه به صورتی که برخی از آنها کوچکتر از برخی دیگر ترسیم شوند
- تغییر تیرگی یا رنگ به صورتی که برخی از اشکال تیرهتر و برخی روشنتر ترسیم شوند
- شفاف نمایی و روی هم قرارگرفتن شکلها نیز میتواند عمقنمایی ایجاد کند
- ترسیم چند شکل از چند زاویه مختلف و یا تغییر شکل دادن آن هم میتواند عمق فضایی ایجاد کند.
فضای همزمان
روش دیگر ایجاد فضا از طریق فضای همزمان است. در این شیوه در برخی از آثار نمایش فضای تجسمی به صورت تلفیقی از فضاسازی واقعنما و دو بعدی استفاده میشود. در این شیوه هنرمند بدون رعایت قواعد سه بعدنمایی در کل اثر، ساختار ترکیب خود را از مکانهای مختلف به صورت موازی و به طور همزمان شکل میدهد. نقاشان کوبیست از این شیوه فضاسازی و نمایش اشیاء از چند زاویه دید عمق فضایی در اثر خود ایجاد میکردند.
فضای وهمی
در برخی از آثار تجسمی هنرمند طوری فضای بصری را با استفاده از عنصر واقعی بهوجود میآورد که در عین حال وهمی و غیر واقعی جلوه میکند. در این روش اشیاء یا عناصر و موجوداتی بدون ارتباط منطقی در کنار یکدیگر قرار میگیرند و فضای وهمی ایجاد میکنند. این شیوه از فضاسازی در آثار هنرمندان رمانتک، نمادگرا و سورئالیست بسیار دیده میشود.
با توجه به روشهای فوق میتوان به فضاسازی مناسب در طراحی دست یافت. در این میان فضای خالی تصویر نیز یکی از زمینههای الهام بخش در دنیای طراحی بهحساب میآید و باوجود روابط میان عناصر و اجزاء تصویر میتوان از قابلیت و پتانسیل بلقوه فضاهای مثبت (فضای سفید) نیز که در میان فضای منفی بوجود میآیند بهره برد. در طراحیهای تبلیغاتی چون لوگو، کارت ویزیت و حتی در زمینه طراحیهای محیطی نیز میتوان از این امکان بهره برد. این فضای خالی به شیوهای منحصر به فرد و خلاقانه طراح را قادر میسازد تا چندین تصویر را در قالب یک تصویر به بیننده ارائه دهد. استفاده از این شیوه بهویژه در طراحی لوگو سبب میگردد تا مخاطبان بیش از پیش جذب طرح شده و از کشف معانی متعدد لذت ببرند. در ادامه برای آشنایی هرچه بیشتر با چگونگی استفاده از فضاهای خالی نمونههای استفاده از این شیوه فضاسازی را در ساخت لوگوهای خلاقانه و تاثیر گذار ارائه میتوان دید.
منبع: جئورگی، کِپِس. (۱۳۸۰) فیروزه مهاجر، زبان تصویر، انتشارات سروش، تهران. چ۳