طراحان گرافیک تمام مدت با اصطلاح طراحی سوئیس آشنا هستند. با این حال اگر از بسیاری از ما خواسته شود آن را تعریف کنیم، میتواند بهتر باشد به خصوصیات یک گشتالت کاملا مبهم، عمومی، تیز، با طرح بندی بلوکی، طراحی مینیمالیستی و حروف بدون سریف و سرکش اشاره کنیم.
سابقه طراحی
تولد طراحی گرافیکی به این ترتیب می تواند به قرن نوزدهم متصل شود، زمانی که “هنر و صنایع دستی” و “هنرهای کاربردی” ابتدا خود را از اصطلاح “هنرهای زیبا” (یعنی نقاشی، مجسمه سازی و معماری) موسسات مستقل کردند.
به هر دلیل، این جنبش در جهان آلمانی زبان و زبان انگلیسی قوی ترین جنبش استقلال در طراحی در بود
فونت هِلوِتیکا ، Helvetica
در حقیقت، برای بسیاری از افراد، طراحی سوئیس اساسا مترادف با نام فونت Helvetica است، یک فونت نگارشی انعطاف پذیر که بهطور گستردهای در سال ۱۹۵۷ توسط طراح سوئیسی با نام مکس مدینگر طراحی و با سرمایهگذاری ادوارد هافمن ساخته و در سال ۱۹۶۰ به بازار عرضه شد.
اهمیت Helvetica را نمی توان دست کم گرفت؛ این متن برای همه چیز از نشانهها گرفته تا کاربردش در مترو نیویورک و صفحات وب کمک میکند. اما برای درک آن، باید سنت بزرگ طراحی سوئیس را درک کنید.
سوئیس دیزاین
به طور خلاصه، طراحی سوئیس جنبشی بود که در دو دهه ۱۹۵۰ در دو مدرسه هنری سوئیس، در زوریخ به رهبری جوزف مولر برکمن و در بازل تحت رهبری آرمین هافمن برگزار شد. هر دو این مربیان قبل از جنگ جهانی دوم با ارنست کولر بزرگ در زوریخ مطالعهای داشتند.
سبک آنها، که در آن زمان سبک تایپوگرافی بین المللی نامیده میشد، بر اساس این معیار طراحی باید به اندازهی ممکن نامرئی و نامحسوس باشد و بر این اساس باید تمام آثار ذهنیت طراح به منظور اجازه دادن به “محتوا اثر” از طریق کار، سرکوب شود. این شبیه به اصل معماری مدرنیسم است که شکل باید عملکرد را دنبال کند.
آرمین هافمن در اواسط دهه ۱۹۵۰، به تدریس در دانشگاه ییل انتصاب شد و در شکلگیری سبک طراحی سوئیس در ایالات متحده نقش مهمی داشت. تلاش او فرا تر از مدرسه بازل بود و تلاشش بار بیشتری را برای تایپوگرافی به ارمغان آورد.
طراحی مجله
دو تبلیغ آمریکایی ـ یکی از دوره پیش از طراحی سوئیس و دیگری طراحی پس از مکتب سوئیس را در نظر بگیریم.
انتشار این مجله در ۱۹۵۲ انجام گرفته: اندی وارهول تصویرگر کفشها که بعدها به عنوان یک هنرمند پاپ معروف شد. اما علاوه بر آن، نماینده از استانداردهای طراحی زمان است: متن در سبک فونت سریف کتاب است. برای ایجاد مستطیل متقارن، از سمت چپ و راست تعدیل شده است؛ و به جای عکس با طراحی مصور شده است.
یک صفحه مجله دیگری را از حدود یک دهه بعد از تأثیر طراحی سوئیس در صفحه نیویورک، در نظر بگیرید:
این تبلیغات نمادین توسط هلموت کرون که پسر مهاجران آلمانی بود، برای آژانس طراحی منهتن طراحی شده بود. در اینجا تصویرسازی به عکاسی تبدیل شده است و سبک حروف به صورت غیررسمی تبدیل شده است. به طور کلی، “طراحی” در معنای سنتی اصطلاح پایه بهکار رفته است. تأثیر سبک بین المللی تایپوگرافی روشن است.
اکنون ما یک حس شناخت از آنچه طراحی سوئیس است داریم اما سوال اینجاست که مکتب سوئیس چگونه توسعه یافت و چرا؟
برای درک این سوالات، ابتدا باید جنبه های طراحی و هنری را که انگیزه و الهام بخش طراح سوئیس (به عنوان مثالهای مثبت یا منفی) در نظر بگیریم و سپس نگاهی دقیق تر به قهرمانان خاص جنبش طراحی و دستاوردهای آنها داشته باشیم.
جنبشهای الهامبخش
به طور کلی عوامل گوناگونی زمینهساز بوجود آمدن یک جنبش هستند از قبیل زمان و شرایط اجتماعی، سیاسی، هنری، اقتصادی و جنبشهای قبل و بعد از آن. جنبش طراحی سوئیس نیز رویکرد مدرنیستی خود را از هیچ ایجاد نکردند، بلکه خاستگاه آن ریشه در نمونههای هنر و طراحی سالهای ۱۹۱۴ و ۱۹۳۹ دارد و الهام گرفته از حرکتهای سوپر ماتیسم و ساختار گرایی در روسیه، دِ استیل در هلند و کارهای ساختارگرایی باهاوس ـ مدرسه طراحی تاسیس شده در دِسائو آلمان ـ در سال ۱۹۱۹ بود.
هنر و صنایع دستی (آرنووُ)
جنبش هنر و صنایع دستی در بریتانیا توسط چهره هایی مانند ویلیام موریس رهبری شد. موریس معتقد بود که مکانیزاسیون دوره صنعتی کم کیفیت کار صنایع دستی را کاهش داده و از بازگشت به مدل قرون وسطی صنایع دستی حمایت کرد.
برای گذری فوری از اثرات آن در اوایل قرن ۲۰، می توان یک جنبش انگلیسی، هنر و صنایع دستی، و دیگری سبک آرنووُ یا یوگند استیل در آلمان را در نظر بگیرید که طراحی سوئیس یک واکنشی علیه این دو بود.
طرح های این سبک به طرز شگفت آوری پیش مدرن است شامل الگوهای پیچیده و جزئیات فراوان.
یوگند استیل
یوگوند استیل، به رهبری افرادی مانند هنری ون دِ ولده و تایپوگرافی اتو اکتمن، به طور کلی به عنوان معادل آلمانی از هنرِنو فرانسوی (آرنووُ) شناخته می شود. با نقوش گلدار زیبا و پیچیده و تزئینات پیشا مدرن مشخص شده که بالاتر از همه این دلالت بر تمایل به تحسین ذهنیت هنرمند یا طراح بود.
جنبش طراحی سوئیس چنین تلاشی را برای تکرار صنایع دستی یک جامعه پیش سازمانی و امتیاز دادن به ذهنیت هنرمند را مردود می کند. در مقابل مدرنیته و وضوح و ناشناس بودن طراحی مبتنی بر ماشین را در بر میگیرد.
سوپراماتیسم روسیه و ساختارگرایی
هنرمندان روسی مانند کاظمیر مالویچ و اللاسسیکسی تلاش می کردند با الهام از انقلاب های ۱۹۱۷ هنر را برای دوران دوران سوسیالیستی دوباره تعریف کنند. راه حلهای آنها، سوپراماتیسم و سازهگرایی، با استفاده از از فرمهای ساده هندسی و تایپوگرافی قوی و بدون سریف و قرار دادن در پیکر بندی غیر معمول بود.
دِ استیل
در همین حال در هلند، هنرمندان مانند تئو وان دوزبورگ و پیت موندریان جنبشی را ایجاد کردند که با عنوان De Stijl شناخته می شد. اصول De Stijl ریشه در ریاضیات و اشکال شبکه وار داشتند که به عنوان ابزارهای ترکیب شده در معماری، نقاشی و طراحی گرافیک بهکار میرفتند.
دیدگاهتان را بیان کنید